محل تبلیغات شما

حکایت ها





سقوط   شتربا بار پول نوت  به درون کانال حین کوچپاییزه .شماره مقاله (86)illha-i

 پولشویی به مفهوم غرق کیسه های پول در آب ، نه کسب در آمد از راه نا مشروع در اینجا منظوراست .

کوچعشایردر گذشته  هم با مشکلات   سخت و غیر قابل پیش بینی مواجه بوده .در گذشته یا اصطلاحا قدیما، نهبانکی در دسترس کوچ نشینان بود و  نه امری رایج در این  که ذخیره پول رایج  را در بانک بگذارند و بسپارند . پول ها را که هم حجم زیادی  داشت و هم کاغذی و به اصطلاح ( نوت)  بود ، در کیسه های چلواری یا   لابلای کیسه های مویین بلند و پرپهنا و یا پشمی(جوال ) و یا  درخورجین قالی   قرار داده و بر گرده شتر واسب و یا چهار پایان یاغی صفت که مهار انها براحتی و توسط افراد غریبه امکان پذیر نبود حمل میکردند . بهر حال نوبتی هم باشد ، نوبت آب گرفتگی  محمولهپول بود انهم در چه وضع اضطراری . در پاییز یکی  از سالهای دور دور  کهکوچ بهم پیوسته ایل بزرگ و  ادامه دار  باصری در حوالی سیدان و بعد از دشتبال و نرسیده به نقش رستم وحاجی اباد در مسیرو گذرگاه  باریک و محاصره بین دماغه کوه و کانال منشعب از رودخانهپر اب سیوند به حدود عمق دو و عرض سه تا چهار متر و پوشیده از نیزار و درختچه هایو رستنیهای پرپشت ،خطرناک  از لحاظ عمق  ، بهنگام گذر نوبتی  آهستگی  کوچشتری در میانه صف یکپارچه ایل  در فرصت کوتاه رهایی از نقطه بن بست ، در کوچ یکی از بزرگان با تعدادقابل ملاحظه شتران  ، با تنه  یک شتر به  شتر باری و تور دیگر  ( یاغی  - سرکش) از روی پل سقوط کرد  و با محموله بر پشت ان  به قعر کانال سقوط کرد. فریاد های ( های امداد)   امدادی برای نجات در وهله اول برای  شتر و بعد اثاثیه ان کمک رسانی شروع شد و کوچ کاملامتوقف و  وضعیت بحرانی و ترافیک سنگین روی پل  ایجاد گردید و اب هم پسزده و تمام راه عبور و رفت و امد را بسته و مشکل  را  حادتر نموده وانانی که بعد از پل بودند جستند ، اما آنان که قبل از پل ، بدنبال  هم متوقف وبارها را  به زمین ریختند و منتظرماندند تا گره ترافیکی و راه باز شود و ادامه مسیر دهند ، دقیقا همانند این روزها که حادثه اتومبیل ها اتاق می افتد و تا ساعتها ترافیک خسته کننده مانع پیشروی خودرو ها میشود.انوقتها هم ترافیک بنحو دیگری بوده در اثر حوادثی نظیر این حادث میشد  . خلاصه نیروی اتشنشانی در کار نبوده و هرچه بوده یاری و مدد از مردم ایل  به همکاری  وارد عمل  میشده اند و هر فرد در صورت امکان  بیاریمی شتافته استدو سه ساعتی تلاش ادامه یافت وابتدا برای جلوگیری از خطر خفگی شتر اقدام و افرادی خبره دراین مورد  فقط سروکله شتر را با طناب  بالا نگه داشتند . انهم چه کار سختی و تلاطم اب و تقلای حیوان بیچاره .اما صاحب بار از بار میگفته و دستور تخلیه سریع بار در حین اول  گوشزد میکردهو کسی از موضوع محموله خبر دار نبوده . با طنابهای پشمی ویژه  باربندی ، ضخیم و بلند و بادوام زیر گردن و گلو و سینه ستبرشتر غرق شده   انداختند و مانندعمل بکسل با قوی ترین شتر معمولا لوک (شتر نر قوی )  با یاری  نیروی کمکی  افراد ایل  بالاخره بازحمت شتر و محموله بسته شده بر انرا  از اب بیرون کشیدند و خوشبختانه اسیب جدی ندیده بود و حالابشنوید از داستان  جوال و کیسه های پول کاغذی و انرا (نوت ) مینامیدند و صاحب بار سرانجام سراغ بار و بنه رفته و تمامی پولها رابسته بسته خارج کرده و گرو ههای کوچ مانده در پشت پل  برای افتاب کردن و پهن کردن پولها شتافتند ،دنباله  ایل هم  دربدترین موقعیت متوقف و نا بسامانی شدیدی، دامنگیر کودکان و  بزرگسالانگردیده  و  این وضعیت یعنی  بارهای قرار گرفته بر پشت شتر ها معطل ماندند  بسختیهمه را گرفتار ترافیک پولی نموده بود و  دست اخر  پس ازنیم روزی  پولها جمعاوری و بسته بندی و مجددا کوچ  ها  به راه افتادند و تا محل مورد نظربرای همیشه خاطره  دایمی برای برخی  بجا  بگذارد و پولهای یک تومانی و دوو پنج تومانی ، اسکناس های رایج آن دوره  بجای بانک در جوال های پشمی و مویین جاسازی شده ، حدودساعتی  در ابرود خانه سیوند غوطه ور، در کیسه های جداگانه  درخرجینهای بزرگ در  بر گیرنده تقریبا شسته شود.صاحب محموله پولی  سال  بعد  با  هماناسکناس های آبدیده  و حسابی تر و خشک  شده به معنای واقعی  چندقطعه باغ و باغچه در محل سیوند فارس  در بهترین  منطقه اب و هوایی در مسیر ایل به سرحد و گرمسیر خریداری و در بهار و پاییز به  سرکشی  ان اقدام میکرد . زنده یاد از وضع مالی بسیار خوبی بر خوردار بود. تا توانست در مسیر ایل ملک  اعم از باغ و زمین در بند امیر و سیوند و بلوک کمین خریداری کرد .از سرحد تا گرمسیر در چند نقطه مهم مالکیت داشت که بیش از نیمی بعدا بفروش رفت و هنوز هم فرزندان و نوه ها از ان سرمایه بهره مند هستند . روحش شاد .   سالم و تندرست  باشید .illgardi


مثل  ها و کنایه های در مورد  واژه   شتر =Camel   (شتری ) رایج درایلات عشایر  فارس (باصری )   
1- شتر  در خواب بیند  پنبه  دانه " شتر به پنبه و پنبه دانه خیلی  علاقه مند است . این ضرب المثل فارسیکه هم جنبه عمومی نیز دارد کاربردش در مورد ادم های ارزومند  و دل و ارزویرسیدن به موارد مادی  میباشد .
2- سوار شتر شدن که دولا  دولا  (کتی  ،  کتی =( koti) بر نمیدارد ، کنایه از گند زدن فردی در موردی است و میخواهد به اصطلاح ان را بپوشاند ودر حالیکه عالمگیر شده است و یا قصد دارد کاری را مخفیانه انجام دهد در حالیکه بااولین گام همه متوجه خواهند شد .  تا حدی کاربرد ان جنبه عمومی نیز دارد .منظور در حوزه عمومی و فراتر .
3- این شتری است که در منزل همه می خوابد :  کنایه از اینکه همه ادمها به ان مرحله میرسند و خواهند رسید و رسیده اند . مانند .مرگ ومیر    ،  امر ازدواج ، وغیره منظور کلی امری اجتناب ناپذیر و سرنوشت عمومی را در پی دارد.
شتر دیدی ندیدی : کنایه از بی زحمت در این باره با هیچکس سخن نگویید و به عنوان رمز باقی بماند و اینکه فردی کار تقریبا سری و گاهی خلاف باشد وفرد دیگری شاهد و ناظر باشد کاربرد دارد وهم جنبه عمومی تاحدی  کاربرد دارد.
4- فلانی شتر را با بار حیف و میل میکند و حاشا میکند .: کنایه از راست راست مال مردم را بالا میکشد و هیچ ترس و واهمه ای ندارد . یکلان و حاشا کنان .
5-فلانی  کینه شتریدارد .: مفهوم مشخص است که کینه ادمها متفاوت و متغیر است و تشبیه کرده اند به اینحیوان صبور و پر تحمل و نجات دهنده انسانها و کاروانها در ادوار گذشته .البته درظاهر این حیوان که ارام و تسلیم است در بیشتر مواقع ، اما در هنگام جفت یابی و یابچه زایی و یا در مواردی دیگر سرکش و خشن میشود و در پی تلافی و دست بردار نیست .نظیر  (لوک های مست ) در ان مواقع  هیچ چیز و هیچکس جلو دار و مانع اناننیست و یا قبلا در مراکز بیابانی و ذ بح حیوان حکایت تلخی و ناگوار و بسیار ناجوانمردانهبود و انهم به سبب اندام درشت و زور و بازوی قوی و خارج از کنترل که در اینجا بعلتدل خراش بودن قضیه  نحرصرف نظر می کنیم .
بنا بر این برای جلوگیر ازصدمات وارده شتر به  تقلای عجیب و تلافی جویانه دست میزند و این مثل بدین نحو شباهت به کینهانسانهای  کینه جو ویا بر عکس ان صادق است .  
6-نه  شیر   شتر  نه .  . منظور از کارهای سخت و محا ل   است . کسی که دل و دماغ دیدن فردی را ندارد ، آرزو میکند نه چشم من به تو ونه تو به من خواهد افتاد .نوعی قهر مادام العمر ، اگر پشت سرت را دیدی من را هم میبینی .
ما در اینجا  مفهوم از لحاظ کاربردی در  حوزه  خاص  مطرح نمودیم و احتمالا در جایی دیگرهمین مثل را بامفهوم  نزدیک به ان و یا کمی متفاوت تر بکار میبردند .qeshlaq
شکوفه باغهای سیوند در مجاورت رودخانه خشکیده سیوند در اواخر اسفند








قلعه کمال اباد





قلعه  شوریجه




قدیمی ترین  قلعه خشتی  - گلی  خام در دل دشت سروستان که تقریبا بغیر از 4 برج ان با خاک همسان شده است . کمال آباد



تنها برج باقی مانده قلعه  کوهنجان  سروستان ( معروف به برج کل - کربلایی  سمیع - جد بزرگ آقایان فرجود ها )





از بقایای چهار پایان برای بارکشی در بیابانهای مناطق کویری و نیمه کویری






- سنجاق - برای بهم پیوستن لباس در سر آستین و یقه اغلب  در انواع لباسهای محلی بانوان و چارقد انان
 5- مزنی Mazani  از جنس چوب های محکم و با دوام برای کوبیدن میخ های چوبی  سیاه چادر و استحکام در برابر باد و باران و طوفان 
6-جعبه میخکوبی شده با الوان زیبا برای حمل راحت استکان نعلبکی و قوری شکستنی چینی ( این مورد اغلب خریداری میشده است )و قندان
7-خلال چوبی برای بهم پیوستن اضلاع  تخته های لتف و بر پایی چادر سیاه
8-میخ چوبی از جنس درختان با دوام
9-گم  -Gam
10-زاجل -Zajell
11-دوک
12-پره
13-حچه
14-انواع بند - طناب های پشمی و مویی برای بار بندی 
نوعی جانماز هم از پشم ناب و خالص  و مرغوب بافته میشده است . . .ادامه
قدمت حدود  70 سال
مورد اول و سوم
1
2
3



کاروانسرای تخته  سنگ چدرویه بر سر راه ارتباطی قدیم فسا - جهرم - بندر و در مسیر بخشی از ایل باصری و ست کلمبه ی  اولاد یوسف و کاظم در محله معروف چدرویه ، جهرم

نمای کوچکی از دهکده چدرویه و پر کلاغی و تل دولاب از فراز کاروانسرا بچشم میخورد

اینجا زمانی برای خود ابهت و شکوهی خاص و ارزش و امنیت برای مسافران خسته و از راه رسیده داشته و بیش از اتاق و اتاقک و حجره و بار انداز و استر بند و محل استراحت و خیلی امکانات و از جمله مهمتر دارای امنیت جهت حفظ اموال و جان مسافران بر خوردار بوده است و خود بنا دارای اسم و رسم و کتیبه و تزینات ویزه اینگونه بنا ها را داشته که به مرور زمان از آسیب های طبیعی و انسانی بی بهره نبوده و تا امروز به این وضع نا بسامانی و خرابی کامل شامل حالش گردیده . میراث کهن گذشتگان را دوست بداریم و حفظ نماییم 





قبر یکی از باصریها در جوار  کاروانسرا چدرویه

برخی از محصولات  و صنایع دستی چدرویه - باصری ( خانواده محترم  علیداد یوسفی )








سگ بینوا وبیچاره من

روزگار سختی درانتظار مان بود . زندگی را با چنگ و دندان حفظ میکردیم .خوشکسالی وحشتناک وبدنبالش  قحطی بدی سراغمان امده بود .نهتوشه  نه تنپوش ساده  نه تن و روان روبراه و سالم و نه راه پس و نهراه پیش داشتیم . نه روزگار سر سازگاری برایمان رقم زده بود . سرنوشت همه با بدختیبسختی گره خورده بود . نه قطره ابی و نه نم بارانی از اسمان منطقه فرو افتاده بود. نه جریان رودی نه اب برکه ی مانده بود . بقایای اب ها هم بو و طعم لجن گرفته بود. نه قطره ابی به زلالی اشک چشم انسال و ماهها راهی زمین شده بود . تاب و توان باخستگی  فرسایشی دمار از روزگارمان در اوردهبود . زمین خشک و بی حاصل بوته ها زبر و داندانه دار و سنگها خشن و بازدارنده سرراهمان سبز شده بودند . روزگارمان با نا امیدی و دلسردی روبه فزاینده ای نا سازگارکشیده شده بود . لباسها مندرس و تاب و توان و تحرک کم بود . در نیمه بهار تنها بایک کوله توبره ای در گذرگاه سخت گذر ایلی به همراه گله پا در مسیر و چند منزل عقبتر از کوچ و یورد  همچنان بی رغبت و نالانبه ادامه سفر خود میپرداختم . شادی بکلی از دل و جان رخت بر بسته بود . تنها دارییام همان کوله توبره  ای بافت ایل از جنس موبا دو گلبوته پشمی رنگی اویزان در دو پهلو بود که با وجود کمی اب و نان هنوز هم بردوش خست ام سنگینی میکرد . دشت مابین دو کوه شمشیری مانند بی انتها و راه درازبدنبال ایل دور از هر فااصله ای که فکرش را کنی عقب افتاده بودم . تنها یار باوفای قدیمی همراهم سگ زرد گله پا بود . او هنوز وفاداری خود را از من دریغ نکردهبود و پا به پایم و در کنارم راه بیابان گم شده در صحرا را با خستگی مفرط وضع وحالی بهتر از من نداشت و منتطر قدمهای سست و بی اراده من بود همچنان گرسنه و خستهقرار بود تا ته دشت مرا همراهی کند . تشنگی هم فشار مضاعف بر پیکره موجودات دشتپیش رو اگر موجودی بود غلبه میکرد . گاهی بر خاک گرم و خشن تکیه میکردیم و دو نفرهمی نشستیم و بلند میشدیم و ادامه راه را در پیش میگرفتیم . چشمان عسلیش به من خیرهشده بود مبادا من از راه بیراهه بروم . او بیشتر و بهتر از من راه بلد و آشنا بهچم و خم راه و گذرگاه دایمی ایل اکنون فلاکت زده بود . نمی دانستم دوستم چه حال وروزی دارد و چه حسی  و احساسی شاید بهبدبختی و فلاکت من می اندیشید یا فکر کمک به من داشت . اما نمی دانست چگونه .میتوانست خسته بود خود را کنار بشد و یا توان دارد ذاه خود را از من جدا کند و پیسرنوشت دیگری برود . از محالات بود مرا رها سازد . در تشنگی و گرسنگی دم نمی زد .یک ضرب المثلی معروف است که میگوید : راه به رفیق خوش است حتی در درماندگی وبدبختی . گرچه ان رفیق یگ سگ وفادار باشد . کم کم اثار بلایای قحطی زده ایل پیشچشمن هر دو نمایان گشت لاشه مرده و زنده و در حال جان دادن با اخرین رمق خود بافئاصل مختلف با نقشهای ناراحت کننده و انهایی که زانو زده و مانده در راه از دوزپیش گرسنه و تشنه بازهم بیشتر و بیشتر کوچک و بزرگ پراکنده در مسیر راه و بیراههموجود بود چاره ای جز گذر نبود و الا ما هم به سرنوشت انها دچار خواهیم شد . بیمروت سگ با وجود گرسنگی چند روز لب به مردار و و گوشتهای ماهیچه ای بی صاحب و رهاشده  فراوان نمیزد . تا دودستی به او تعارفو اجازه میل داده نمیشد محال بود زبان در دهان بچرخاند و خوراک بخورد . ابدا امکانخوردن و نوشیدن در کار نبود . خاطره سالهای خوب و خوش گذران گذشته برای هر دو مابسیار آزار دهنده و حیرت آور بود .به  عجبعادت دست زده بود . از آن حیواناتی بود که سر در هر کاسه نمیکرد و کاسه لیس همنبود . قانع  صبور و کاسه صبرش بی اندازهبزرگ بود که به این راحتی لبریر شدنی نبود . نزدیک به سه روز و اندی شب و قسمتی ازروز را پا به پای من راه آمده بود . هر چه از ایل مانده بود از دام و چهار پا  به یمن موجودات ریز روی زمین بود که تا حالتوانسته بودند هم چنان به راه خود ادامه دهند و از گرسنگی و درماندگی باز نمانند .دامهای باقی مانده ار علفهای خشک و دانه های بدر نخور اطراف لانه گرد و دوارمورچگان بود که انهم با نزاع و جنگ و جدل سهم قوی ترها میشد و ته مانده ان هم بکارلیسیدن دامهای ضعیف بوده است . از رد جا مانده ازراف لانه ها که از تمیزی میشد حدسزد که چه غوغایی بر سر تصاحب و پاک خور کردن انجا بدیده می امد . برای برخی ازدامها فقط به منزله سدجوع بود و بس . با خود میگفتم خوش بحال مورچه های  خوشبخت که ان زیر زیر ها فعلا خبری از خشکسالیو قحطی ما انسانها ندارند . و توشه چهار فصل خودمان را اماده کرده اند و بدنبال ابو غذا ولو نیستند . هیچ جنبنده ای از جمله موری بیرون نبود . نکند یک وقتی انها هممشکل ما را دارند . بالا خره انها هم باید توش خود را مانند ما از روی زمین فراهمکنند .   


آخرین جستجو ها

Cathy's page stomanmasco موسسه علمی گام برتر همشاگردی Tristan's receptions Masoud imantalab blog وب مذهبی,علمی,پزشکی,سرگرمی,ورزشی,آموزشی رضا فاگوسیت delgedisbi پیام سلامت kozetconsca Rita's notes